سایت تفریحی و سرگرمی رنگریز شامل مطالبی از: مدل لباس , سلامت , ورزشی , علم و فناوری , گردشگری , آشپزی , اخبار هنرمندان و مطالب جالب و خواندنی است.
به مجله اینترنتی رنگریز خوش آمدید.
دیگران حرفهای ما را بسیار متفاوتتر از آنچه منظور ماست، تفسیر میکنند. وقتی شما بدون ملاحظه چیزی میگویید، حرفهایتان منجر به ایجاد احساسی بد در سایرین میشود. این اشتباهات زمانی اتفاق میافتد که ما در مورد چیزی که اطلاعی از آن نداریم اظهار نظر میکنیم. درک پیامدهای حرفها نیاز به آگاهیِ اجتماعی دارد که به معنای توانایی درک احساسات و موقعیت سایر افراد است. در این نوشته شما با جملات منفی آشنا میشوید که افراد باهوش هرگز در مکالمهها بهکار نمیبرند
موسسهی تلنت اسمارت (TalentSmart) با آزمایشِ هوشِ عاطفیِ (EQ) بیش از یک میلیون نفر، کشف کرده که آگاهی اجتماعی، مهارتی است که بسیاری از افراد از آن بیبهره هستند. ما دچارِ کمبودِ آگاهیِ اجتماعی هستیم زیرا اغلب بر حرفهایی که میخواهیم در جوابِ سایرین بدهیم و تاثیر حرفهای دیگران روی خودمان تمرکز داریم به همین دلیل معمولا توجهی به دیدگاه دیگران نداریم. این مسئله، مشکلآفرین است زیرا آدمها پیچیده هستند و شما نمیتوانید بدون توجه کامل به افراد، آنها را درک کنید. خوبیِ آگاهیِ اجتماعی این است که میتوان تنها با اصلاحاتی اندک در گفتار، به طور عمیقی روابط با افراد را بهبود بخشید.
به این دلیل افرادی که هوش عاطفی بالاتری دارند، مراقب هستند تا در محاورات خود از برخی اصطلاحات رایج خودداری کنند. در ادامه ۹ مورد از بدترین جملات منفی که باید از آنها اجتناب کنید، بیان میشود.
افراد خسته، از نظر دیگران اصلا جذاب نیستند. آنها اغلب چشمانی گودافتاده و موهایی آشفته دارند، تمرکز ندارند و بدخُلق به نظر میرسند. گفتن این عبارت به افراد به این معنی است که آنها ویژگیهای مذکور را دارا میباشند.
به جای گفتن این عبارت بگویید: «همه چیز روبهراه است؟»
برخی افراد وقتی میبینند کسی خسته و آشفته به نظر میرسد، میخواهند به او کمک کنند بنابراین میپرسند آیا همه چیز خوب است یا نه. به جای توجه به وضعیت ظاهری نامناسبِ فرد، تنها حالش را بپرسید تا باب گفتگو باز شود و او بتواند احساسش را با شما در میان بگذارد. مهمتر از هر چیز این است که از نظر او، شما فردی دلسوز و همراه خواهید بود نه گستاخ و بیملاحظه.
باز هم یک عبارت به ظاهر خوب که در واقع نوعی تعارف است. این جمله، این حس را در فرد ایجاد میکند که مورد نقد قرار گرفته است. گفتن عبارت «چقدر لاغر شدهای» باعث میشود طرف مقابل فکر کند که قبلا چاق یا نامناسب به نظر میرسیده است.
به جای گفتن این عبارت بگویید: «عالی به نظر میرسی.» این عبارت خیلی خوب است. سعی کنید به جای مقایسهی ظاهر فرد با گذشتهاش، تنها از ظاهر مناسب فعلیِ او تعریف کنید و به ظاهر قبلیاش اشاره نکنید.
وقتی کسی از رابطهای شخصی یا حرفهای خارج شده است، گفتن این عبارت به این معناست که او انتخاب مناسبی نداشته و سلیقهی خوبی ندارد.
به جای گفتن این عبارت، به او بگویید: «خودش ضرر کرده». این عبارت نشاندهندهی دید خوشبینانه و مشتاقانهی شماست و دارای لحن منتقدانه نیست.
هیچکس همیشه یا هرگز کاری را انجام نمیدهد. افراد خودشان را در یک بُعد یا موقعیت نمیبینند، بنابراین نباید آنها را اینگونه توصیف کنید. این عبارات باعث میشود افراد موضع دفاعی بگیرند و دلشان نخواد حرف شما را بشنوند. که حالت خیلی بدی است، زیرا احتمالا شما وقتی این عبارات را به کار میبرید که میخواهید چیز مهمی بگویید و بحث راه بیاندازید.
به جای این عبارات به سادگی به این نکته اشاره کنید که طرف مقابل چه کاری انجام داده که به نظر شما اشتباه بوده. حقیقت را بگویید. اگر تکرار این رفتار، واقعا مسئلهساز شده است میتوانید بگویید «به نظر میرسد که تو اغلب این کار را انجام میدهی» یا «متوجه شدهام که تو اغلب این کار را انجام میدهی».
عبارت «تو نسبت به» به عنوان یک توصیفکننده میتواند توأمان هم مهربانانه هم بیادبانه باشد. هیچکس نمیخواهد تا دمِ مرگ مانند یک ورزشکار عالی به نظر برسد یا خیلی خوب باشد. افراد تنها میخواهند سالم و متناسب باشند.
به جای گفتن این عبارت بگویید: «فوقالعاده به نظر میرسی.»
این عبارت معجزه میکند. عبارات هوشمندانه نیازی به توصیفکننده ندارند.
ما گاهی بعضی چیزها را فراموش میکنیم. به نظر میرسد که بیان این عبارت و تکرار آن نوعی توهین تلقی میشود و پذیرش آن برای افراد سخت است، مخصوصا افرادی که واقعا مشتاق هستند تا دیدگاه شما را بدانند. تکرار این جمله بیانگر آن است که شما شخصیت متزلزلی دارید یا خود را بهتر از دیگران میدانید یا هر دو. افرادی که از این عبارت استفاده میکنند واقعا چنین احساسی دارند.
به جای اینکه این عبارت را تکرار کنید، ببینید چطور میتوانید حرفهایتان را به طور واضحتر و جالبتری منتقل کنید. به این ترتیب هیچکس حرفهای شما را فراموش نخواهد کرد.
مسلما اگر برای کسی آرزوی موفقیت بکنید، دنیا به آخر نمیرسد اما میتوانید آرزوی بهتری برای او داشته باشید، زیرا این عبارت به طور نامحسوسی بر این دلالت دارد که او برای موفق شدن به شانس نیاز دارد.
به جای گفتن این عبارت بگویید: «من مطمئنم که از پسِ این کار برمیآیی.»
این جمله بهتر از آرزوی موفقیت است، زیرا نشان میدهد که آن شخص شایستگی و اعتماد به نفس لازم برای کسب موفقیت را دارد و شما با گفتن این جمله از سایرین که تنها آرزوی موفقیت میکنند متمایز خواهید شد.
شاید نسبت به سوال و نظری که از شما خواسته شده، بیتفاوت باشید اما نظر شما برای کسی که سوال را پرسیده مهم است و گرنه نظرتان را نمیپرسید.
به جای گفتن این عبارت بگویید: «من نمیتوانم با قاطعیت در این مورد نظری بدهم، اما به نظر من بعضی موارد هستند که بهتر است آنها را مد نظر داشته باشی…»
وقتی نظرتان را ارائه میدهید، حتی اگر بیطرف باشید و نظر خاصی نداشته باشید، نشان میدهید که برای کسی که از شما نظر خواسته اهمیت قائل هستید.
این عبارت منفی یک روش پرخاشگرانه برای توجیه اشتباهاتِ خود و معطوف کردن توجه دیگران به اشتباه سایر افراد است (کسی که حالا دیگر باید اشتباه او را بخشیده باشید).
به جای آن بگویید: «متاسفم.»
پذیرش اشتباهات بهترین راه برای منطقی و آرام کردن بحث است. پذیرشِ خطا یک راه شگفتانگیز برای جلوگیری از تشدید آن است.
در مکالمات روزانه، چیزهایی به ظاهر کوچک وجود دارند که میتوانند همه چیز را عوض کنند. این پیشنهادات را در صحبتهایتان لحاظ کنید و از بکاربردن عبارات منفی اجتناب کنید تا بازخوردهای مثبت آن را در زندگی ببینید.
چه عواملی باعث میشود که یک کودک به بزرگسالی باهوش و بااستعداد تبدیل بشود؟ همیشه بسیاری از والدین مشتاق هستند که کودکانشان همانند نوابغی چون ولفگانگ آمادئوس موتزارت (آهنگساز بزرگ اتریشی) پرورش پیدا کنند و اسطورههایی برای موفقیت شوند. به همین جهت در این مقاله میخواهیم شما را با چند نکته کاربردی برای تقویت هوش کودکان آشنا کنیم.
عجب زمانهای شده! چرا دیگر کودکان نمیتوانند کودکی کنند. مسلما باید به فشارها و برنامهریزیهای بیش از اندازه و استرس امتحانات که والدین به فرزندانشان تحمیل میکنند نیز توجه داشت. اما تعداد کمی از ما در مقابل تبِ رقابتیای که بین والدین در همهی زمینهای بازی کودکان و جشن تولدهای پیشدبستانی داغ شده است مصون ماندهایم. زبانهای خارجه حالا دیگر الفبای جدید شدهاند و مهدکودکها هم حکم کلاس دوم دبستان را دارند. دکتر کیمبرلی برنمان که استادیار مؤسسهی ملی تحقیقات آموزشهای ابتدایی دانشگاه راتگرز در نیوجرسی و مشاور تحصیلی شبکهی رادیوی ملی در زمینهی آموزش است، در یکی از خاطراتش میگوید، «به یاد دارم وقتی پسرم نوپا بود، در محوطهی بازی کودکان کنار مادر دیگری نشسته بودم. مادر کناری من فخر میفروخت که بچهی من تمام حروف الفبا را بلد است و میتواند تا ۲۰ بشمارد. من هم میدانستم که پسرم بالاخره خودش همهی این چیزها را یاد میگیرد، اما باز هم در دلم میگفتم، چه بد! چرا من نمیتوانم از این جور حرفها دربارهی پسرم بزنم؟»
بههر حال علیرغم این جنون مفرط به نبوغ که خیلی از آمریکاییها را به خودش مبتلا کرده است، دانشآموزان آمریکایی تلاش میکنند تا خودشان را در سطح دانشآموزان دیگر کشورهای جهان نگه دارند. عملکرد بچههای آمریکایی نسبت به دانشآموزان کشورهایی مانند فنلاند، سنگاپور و کرهی جنوبی در پرورش نسل جدیدِ نوابغ ریاضیات و علوم ضعیفتر است، در حالی که همین ریاضیات و علوم هستند که مهارتهای اصلی دنیای نوین دیجیتالمحور ما را میسازند. اما خطاهای ما در بحث پرورش نبوغ و استعداد کودکانمان از کجا ریشه میگیرد؟ منظورمان از کودک نابغه چیست و این امر به چه خصوصیاتی اشاره دارد؟
گاهی اوقات کودک فقط زودتر شروع به حرف زدن میکند یا میتواند نام خود را زودتر از همسالانش بنویسد، اما در دیگر مواقع … نمیدانم چطور باید گفت! کودک استعداد خاصی از خود بروز میدهد: کنجکاوی، درک شهودی و بلوغ طبیعیای که کودک از خود نشان میدهد او را از دیگر همسالانش متمایز و برجسته میسازد.
وقتی استیو جابز، رئیس فقید کمپانی Apple و مغز متفکر پشت ارزشمندترین ابزارهای دیجیتال، در اکتبر ۲۰۱۱ درگذشت، در آن زمان کارشناسان و متفکران بسیاری از سراسر جهان به تحقیق دربارهی توصیف دقیق خصوصیاتی پرداختند که او را تا این حد نابغه و باهوش ساخته بودند. پاسخهایی که اغلب دربارهی نبوغ استیو جابز مطرح میشد، بهنظر بهاندازهی خود ابداع جادویی جعبههای رایانهای استیو جابز در هالهای از ابهام قرار داشتند. هرچند زمانی میتوان هوش و نبوغ را پیدا کرد که نابغهها بتوانند در آزمایشِ زندگی خود را اثبات کنند.
اما آیا میتوان هوش را ارزیابی کرد؟ چه کاری از دست شما برمیآید تا به کودکتان کمک کنید که صاحب چنین استعدادی بشود؟ به مطالعهی این مقاله ادامه دهید تا ببینید چگونه میتوانید نبوغ را در کودکتان پرورش بدهید و با چند نکته کاربردی برای تقویت هوش کودکان،آشنا شوید. خواهید دید که چگونه میتوان از عملکرد کودک در مدرسه تا رفتنش به فروشگاه به عنوان فرصتی برای ایجاد و توسعهی دایرهی لغات، مهارتهای ریاضی و ذکاوت مالی او استفاده کرد.
اولین نکته این است که نبوغ یک اصطلاح فرهنگی است. هیچ توصیف آماریای از نبوغ وجود ندارد. حتی آزمون سختگیرانهای که انجمن بینالمللی معروف بهرهی هوشی بالای Mensa برگزار میکند، نوابغ را شناسایی نمیکند بلکه صرفا میتواند افرادی را شناسایی کند که از نظر داشتن بالاترین خلاقیت و توانایی، جزءِ ۲ درصدِ برتر جمعیت جهان محسوب میشوند. بهجای واژهی «نابغه»، در دنیای تحصیل و آموزش، اصطلاح «مستعد» رایجتر و از نظر سیاسی صحیحتر محسوب میشود. مدارس بسیاری برنامهای برای «افراد مستعد» دارند، اما چه تعداد از کودکان عملا به این گروه تعلق دارند؟ به گزارش انجمن بینالمللی کودکان مستعد، حدود ۶ درصد از کودکان آمریکایی جزءِ این گروه هستند. دیگر کارشناسان اعتقاد دارند که این تعداد با نگاهی سخاوتمندانه ارائه شده و عملا میزان واقعی کودکان مستعد کمتر از این آمار است. میشل ری، مشاور سابق سازمان مدارس دولتی واشنگتن و مدیرعامل و مؤسس شرکت StudentsFirst که فعالیتهای خود را وقف بهبود مدارس دولتی در سطح ابتدایی کرده است، در این باره میگوید، «کودکان مستعد بسیار نادرند … در یک کلاسِ سطح متوسط هیچ کودک مستعدی پیدا نمیشود. دختر من در کلاس افراد مستعد درس میخواند. حدود ۲۰ درصد از دانشآموزان همسال دخترم در این کلاسها هستند، هوم … ولی همهی این ۲۰ درصد واقعا جزءِ دانشآموزان مستعد نیستند». کلاسهای ویژه میتواند از همان مهدکودکها شروع شوند و در آنها از طریق مشاهدهی رفتار کودک و بررسی نتایج یک سری از تواناییهای آموزشی رایج و آزمونهای استدلالی میتوان افراد مستعد و غیرمستعد را از هم تشخیص داد. بعضی والدین همچنین از کمک روانشناسان کودک برای سنجش استعدادهای فرزندان خود استفاده میکنند که البته این فرایندِ استعدادیابی عمدتا بوسیلهی آزمون IQ صورت میگیرد.
امتحانات استانداردی که در مدارس ابتدایی دولتی برگزار میشود، فقط میزان یادگیری دانشآموزان را از بخشهای تدریس شدهی محتوای آموزشی الزامی دولت ارزیابی میکنند. از طرف دیگر، آزمونهای IQ بیشتر به تواناییهای منطقی و استدلالی میپردازند. دکتر فرانک لوئیس، روانشناس آمریکاییِ سرپرست مؤسسهی Mensa و مؤلف کتاب «پاسخ IQ» میگوید، «این آزمونها توانایی کودک را در پیدا کردن راهحلهای مسائل ارزیابی میکند. نتایج آن تا حد زیادی نشان میدهد که کودک قبلا چقدر تمرین داشته است … یعنی اینکه چقدر کودک فرصت حل مسئلههای مشابه را از قبل داشته است.» با این حال بسیاری از کارشناسان میگویند هر دو نوع آزمون میتواند شاخصهای ضعیفی برای ارزیابی توانایی حقیقی کودک باشند. ویویین کرکفیلد، معلم مهدکودک و مؤلف کتاب «به من بگو چطور! ایجاد خودباوری در کودک با مطالعه، کاردستی و آشپزی» میگوید، «اگر کودکی شب قبل از امتحان خوب نخوابیده یا در حال گذراندن دوران نقاهتِ سرماخوردگی خود باشد یا اتاقاش خیلی گرم باشد یا کودک دیگری مدام بازیگوشی کند و حواس او را پرت کند، آیا باز هم نتیجهی آزمون قابلاتکا خواهد بود؟».
دنیس فون روکل، رئیس سازمان آموزش و پرورش ملی در این مورد اظهار میکند که آزمونهای استاندارد تنها یک مقیاس سنجش موفقیت دانشآموز است و هیچوقت نباید بهعنوان تنها روش ارزیابی به حساب بیاید. او اضافه میکند، «یک آزمون تنها فقط میتواند اطلاعات خیلی کمی از عملکرد کودکتان به شما بدهد. ما، والدین و معلمها میدانیم که کودکان ما خیلی بیشتر از نمرهی آزمون در چنته دارند. به بیان دیگر، آزمونها تنها یکی از ابزارهای جعبه ابزار هستند. برای ساخت خانه به چکش نیاز دارید؟ بله، اما فقط با یک چکش نمیتوان خانهای را ساخت.»
اِون لاولیس میپذیرد که نمرهی آزمون در بالاترین حد خود حتی برای پیشبینی میزان احتمال موفقیت آتی نیز با محدودیت روبهروست. نمرهی آزمون در نشان دادن مواردی که آزمونها قادر به سنجششان نیستند، بیشتر میتوانند سودمند واقع شوند: توانایی درک نگرشها و دیدگاههای دیگران، خویشتنداری و پشتکار همه جزءِ آن خصوصیاتی هستند که برای موفقیت در مدرسه و زندگی اهمیتی حیاتی دارند. دکتر برنمان که تحقیقات گستردهای در زمینهی رشد شناختیِ زودهنگام در کودکان انجام داده، معتقد است، «معلمهای مهدکودکها بیشتر بر کودکانی توجه دارند که خصوصیات اجتماعی و عاطفی ضعیفتری دارند، در حالی که در فضاهای دانشگاهی چنین امری مصداق ندارد. در مهدکودکها بهجای مهارتهای ریاضی، علوم و زبانی، بیشترین توجه بر خصوصیات شخصیتی قرار دارد.»
مادر استیو جابز او را که فرزند ژنتیکی پدری سوریتبار است در کودکی به فرزندخواندگی پل رینهولد جابز و همسرش، کلارا درآورد. پدرخواندهی استیو از همان کودکی اصول ابتدایی الکترونیک را به او آموخت. شاید استیو در آن زمان نمیدانست که این آموزشها بعدا تا چه حد میتوانند برایش سودمند باشند. شاید همهی ما پتانسیل انجام معجزه داشته باشیم. لاولیس میگوید که هوش، ۴۹ درصد ژنتیکی و ۵۱ درصد انگیزشی است. دیگر متخصصان اتفاقا برعکس این ایده را پذیرفتهاند، محیط (بخوانید: تأثیر والدین) بیشترین تأثیر را در هوش کودک دارد. میشل ری میگوید، «فرض کنیم که کودکان باهوش، در شکم مادر خود باهوش به دنیا میآیند، اما من بارها و بارها دیدهام که همه فکر میکنند این کودک باهوش در آینده به سوپراستاری تبدیل خواهد شد ولی با گذشت زمان معلوم شد که این تصورات فقط خواب و خیال بودهاند. از طرفی دیگر، کودکی که هیچکس آیندهای برایش متصور نمیشد، با بلوغ خود به دستاوردهای فوقالعاده عظیمی دست مییابد». نمونهی بارز آن هم آلبرت اینشتین است که پدرش از کودکی او را کودن میدانست. برنمان اشاره میکند، «شاید هوش ژنتیکی باشد یا شاید هم کودک آن را از شما یاد بگیرد.» در ادامه خواهیم گفت که با چه کارهایی میتوانید به فرزندتان کمک کنید که علاوه بر کسب نمرات بهتر در مدرسه، اشتیاق بیشتری هم برای یادگیری پیدا کند. و خواهید دید که چگونه راهی برای تقویت هوش کودکان خود پیدا کنید.
یکی از راههای تقویت هوش کودکان صحبت کردن و کلنجار رفتن با کودک است. از کودک خود پرسشهای بدون پاسخ مشخص بپرسید. پرسشهایی که پاسخ به آنها مستلزم خلاقیت و استدلال است؛ مانند «وقتی که به ساحل دریا میرویم، چه میشود اگر برای خوردن بستنی توقف کنیم؟» برنمان معتقد است که این گونه پرسشها به کودک کمک میکند که روی دانستههای خود فکر کند و نظرش را بگوید. نگران این نباشید که فهم این پرسش متناسب با سن کم کودکتان نیست. به همین ترتیب نیز بهخاطر بهکار بردن واژههای نسبتا پیچیده نگرانی به دل خود راه ندهید. شاید کودک متوجه پرسشها نشود، اما اگر واژههای این پرسش را چند بار در زمینهی مرتبطی بهکار ببرید، بالاخره متوجه حرفتان میشود. جان شاتر، پدری از سیفورد نیویورک هنگام انجام فعالیتهای روزانهاش، بالاترین اولویت خود را صحبت با پسر ۲ سالهاش، جک میداند. این پدر میگوید، «ما از ابزارها حرف میزنیم. من به جک نحوهی کار با خطکش تی، مته، متر نواری و چکش را نشان میدهم» ملیسا، مادر جک میگوید، «نتیجهی این کار فوقالعاده حیرتانگیز است. جک نام تمام ابزارها و موادی مانند تخته گچی، بتونه و لفاف محافظ (پارچهای که کف اتاق یا روی اثاثیه پهن میکنند تا هنگام نقاشی و کار کثیف نشوند) را میداند. حالا هم جک در حال یادگیری اندازهگیری، چپ و راست پیچاندن پیچگوشتی و رنگهای نقاشی است.»
یکی از راههای تقویت هوش کودکان مطالعه کردن است. تحقیقات دائما اثبات کردهاند که دسترسی به کتابها و وقت مطالعهی نوبتی تک به تک میتواند موفقیت در مدرسه را برای فرزندتان پیشگویی کند. کیم داونپورت، مدیر ارشد برنامه سازمان Jumpstart –سازمان ملی سوادآموزی زودهنگام در آمریکا- میگوید، «مطالعه مغز را تحریک میکند تا با جهان ارتباط برقرار کند و دانش پیشزمینهای دربارهی جهان بهدست بیاورد. مطالعه پایه و اساس هرگونه یادگیری است و کودک را قادر میسازد تا محتوای همهی زمینهها از جمله ریاضی و علوم را جذب کند و آنها را بهکار بگیرد.» ایجاد مدلی از عادات خوب مطالعه به کودک مزیت ارزشمندی میبخشد. وقتی کودک میبیند والدینش با علاقه و لذت مطالعه میکنند، این حس به وی نیز سرایت میکند. داونپورت میگوید، «از کودک خود بخواهید کنارتان روی مبل بنشیند و با هم به خواندن کتاب بپردازید. کتابها را بیرون و در سبد، طاقچه، قفسهی کتاب و میز چایخوری بگذارید تا در دسترس کودک باشد. کتابی را که میخوانید با کودک خود سهیم شوید و از او بخواهید که همین کار را انجام بدهد. با این روش نه تنها جرقهی مکالمه بین شما و کودکتان زده میشود، بلکه دامنهی واژگان و درک مطلب او نیز افزایش مییابد.
پشتکار از جمله خصوصیاتی است که کودکتان را نزد معلمها و بعدا کارفرماها عزیز میکند. ما در جایگاه فرهنگ برای کودکان هستیم ولی چنان خود را مشغول ایجاد فضایی برای خوشی کودکانمان میکنیم که حساب زمانی را که باید عملا صرف ایجاد شخصیتی خوب در آنها بشود، از دست میدهیم. میشل ری میگوید، «بچههای من هردو فوتبال بازی میکنند و هردو بوی خیلی بدی میدهند. با قضاوت روی تقدیرنامهها و مدالهایی که در اتاق خود ردیف میکنند، پیش خود فکر میکنید که این بچهها رونالدوی بعدی خواهند بود.» اگر دائما به شما بگویند که در رشتهی خود بهترین هستید، بهسختی میتوانید شکست را بپذیرید. وقتی این بچهها به مدرسه بروند و آنجا مشکلی پیش بیاورند، آنها خودشان را مقصر نمیدانند و به اشتباه خود اعتراف نمیکنند. استفانی روزالز، روانشناس آموزشی اهل کالیفرنیا میگوید، «حمایت صحیح و اصولی امری کلیدی است. نسبت به بچههایی که والدینشان دائما آنها را باهوش مینامند، بچههایی که برای حل مسئلهای مورد تحسین قرار میگیرند در مدرسه انگیزهی بیشتری از خود نشان میدهند. والدینی که بیدلیل کودک خود را باهوش میدانند، با این تحسینهای بیمورد اغلب موجب میشوند که فرزندشان وقتی نتوانست بهراحتی به هدفش دست پیدا کند، احساس سرخوردگی و ناکامی کند. بهجای تحسین و تمجیدهای افراطی مثل «تو یک ستاره هستی!»، به فرزندان خود فقط هنگام کسب موفقیت، تبریک بگویید و مثلا بگویید «از اینکه توانستی راه متفاوتی در پاسخ مسئله پیدا کنی، بهت افتخار میکنم.»
یکی دیگر از راههای تقویت هوش کودکان، این است که کنجکاویشان را حمایت و برانگیخته کنیم. برنمان میگوید، «پیشدبستانیها تقریبا علاقهی وافری به کنجکاوی دارند، اما وقتی بچهها بزرگتر میشوند، این حس کنجکاوی را از دست میدهند. با برانگیختن حس کنجکاوی آنها با موضوعات موردعلاقهشان، این میل را در بچههای خود بیدار نگه دارید. سؤالاتی دربارهی بازی رایانهایشان بپرسید و در مورد آن با او صحبت کنید. حتی اگر فرزندتان روی گوشی خود Pokémon بازی میکند، مثل یک دوست با گفتوگو راجع به آن با فرزند خود صحبت کنید. وقتی بتوانید تعامل دوطرفهای را میان خود و کودکتان برقرار کنید، میتوانید حاصل آن را در کودک باهوشتری ببینید. خواهید دید که فرزندتان نیز شروع به پرسیدن سؤالات میکند و دنبال موارد جالبتری میگردد که به شما نشان دهد. برای اینکه کودک خود را به خصوصیت دلخواه خود دربیاورید، باید زمان بگذارید و وقت بیشتری با کودکتان صرف کنید؛ بهعنوان مثال به موزه بروید یا نمایش جالبی را با هم تماشا کنید. به فرزند خود بگویید که از کجای آن خوشتان آمد و چرا آن را دوست داشتید. ریچ براون، پدر دو فرزندی که در نیویورک زندگی میکند، سابقا حتی جمعهها هم کار میکرد. برای اینکه علایق خود را با پسرش اریک در میان بگذارد، وقتی اریک در مدرسهی دبستانی بود، گاهی به دنبال پسرش در مدرسه میآمد و او را با خود به موزه میبرد. معلمهای اریک بهاتفاق از این بابت رضایت داشتند، چون روز بعد اریک دربارهی چیزهایی که یاد گرفته بود برای بچههای کلاس تعریف میکرد. آقای براون راجع به اریک میگوید، «اریک این روزها خودش را کارشناس میدانست و همین امر در طول این سالها موجب شد که اعتماد و علاقهاش برای یادگیری بیشتر تقویت بشود.»
روزالز میگوید که میتوانید مهارتهای مدرسهای فرزندتان را در طول روز هم تقویت کنید. فرض کنید با فرزندتان از کنار یک آسیاب بادی رد میشوید. بهجای اینکه به فرزند خود بگویید، «هی، یه آسیاب بادی!»، میتوانید چنین سؤالی بپرسید: «بهنظرت آسیاب بادی چیکار میکنه؟». با تشویق مشاهدهی جزئیات به فرزند خود کمک میکنید که مانند کلاس مدرسه دانش جدیدی یاد بگیرد. وقتی با فرزندتان به فروشگاهی میروید، میتوانید از همین فرصت برای گسترش دایرهی واژگان، مهارتهای ریاضی و ذکاوت مالی فرزند خود نیز استفاده کنید. اگر از فرزند دوسالهی خود بخواهید که نام میوههایی را که در پاکت میگذارید، بگوید. از فرزند سهسالهی خود بخواهید که دنبال کنسرو نخود سبز بگردد و به فرزند پنجسالهی خود بگویید که نام خوراکی موردعلاقهاش را روی کاغذ بنویسد. بچههای بزرگتر میتوانند قیمتها و اندازهها را مقایسه کنند و کوپنهای خرید را مرتب کنند. سارا براون، معلم پیشدبستانی در لسآنجلس تعریف میکند که توانسته بچههای دوسالهی مهدکودک را به نقاشی سیبها، موزها و هویجهای باریک علاقهمند کند. وقتی همین شاگردها به گروه بچههای چهارساله رسیدند، سارا متوجه شد که شاگردهای نقاش سابقاش حالا مهارتهای پیشنوشتاری بهتری نسبت به دیگر بچههای همسال خود دارند.
فرزندانتان از نظر بهرهی هوشی چه پیشرفته باشند چه معمولی، بهترین کاری که میتوانید برای رشد آنها بکنید این است که بچههای خود را در فعالیتها مشارکت بدهید. بردن بچهها به این سفر خودیابی میتواند محرکی برای رشد نبوغ و هوش آنها باشد. خلاصه بگویم: بهترین خواستهی شما برای فرزندتان چیست؟ خوشبختی؟ لذت؟ اعتماد؟ محبوبیت؟ بهتر است همهی این ایدهها و خواستهها را کنار بگذارید. هدفتان باید این باشد که به کودک خود کمک کنید تا پتانسیل خود را به بهترین شکل ممکن بروز بدهد، مگر نه؟ اگر متن را از ابتدا تا اینجا کاملا خوانده باشید، در راه درستی افتادهاید.
ممکن است ادعا کنید همیشه تعداد افرادی که هوش متوسط دارند بیشتر است؛ در حالی که واقعیت این است که این افراد صرفاً صدای بلندتری دارند. افراد بسیار باهوش ذکاوت خودشان را به رخ دیگران نمیکشند چرا که هوش زیادشان به نظرشان طبیعی میآید و تنها تلاششان این است که بدون جلب توجه آزادانه زندگی کنند. شاید شما اسم این را تواضع یا سادگی و اخلاق نیک بگذارید، اما این افراد در حالت عادی کاملاً متوسط و معمولی به نظر میآیند تا یک روز ناگهان شما را با جرقهای از هوششان حیرتزده میکنند. در این مقاله با ۱۰ ویژگی رفتاری آدمهای باهوش آشنا میشوید.
تحقیقات نشان داده است، افرادی که شب را تا دیروقت بیدار میمانند و به کارهایشان میرسند و در واقع شبها بیشترین میزان کار مفید را دارند نسبت به افراد سحرخیز دارای آیکیوی بالاتری هستند. البته باید گفت که بیدار ماندن تا نیمههای شب، فینفسه شما را آدم باهوشی نمیکند! این افراد برایشان راحتتر است که شبها بیدار بمانند و به وبگردی، مطالعه و یادگیری مطالب جدید بپردازند. چون این یادگیریها در پشت صحنه اتفاق میافتد، دانش و مهارتهایشان معمولاً برای دیگران عجیب است.
همه فکر میکنند آدمهای ساکت درونگرا هستند و به لحاظ روابط اجتماعی ضعیف عمل میکنند. این همیشه صحیح نیست. نمیتوان گفت که همهی آدمهای ساکت باهوشاند، بلکه افراد باهوش سعی میکنند اگر موقعیتش فراهم باشد گوشهای ساکت بنشینند. این افراد به حرفهایی که زده شده گوش میدهند، فکر میکنند و خود را برای پاسخ آماده میکنند و همیشه سکوت را به گفتگوهای بیهدف ترجیح میدهند.
یک فرد باهوش اجازه نمیدهد مشکلات فراوانی که در زندگیاش وجود دارد او را شکست دهد. او پیش از اینکه مشکلاتش از کنترل خارج شوند، آنها را اولویتبندی کرده و با آنها دست و پنجه نرم میکند. اگر شما بهراحتی با مشکلاتتان مواجه میشوید، چالشهای زندگی را با آغوش باز میپذیرید و همیشه روی لبهی حاشیهی امن زندگی حرکت میکنید، به نظر میآید بسیار آدم باهوشی هستید.
دوستانی که در کنار خود دارید همیشه نشاندهندهی بخشی از شخصیت شما هستند. افرادی که هوش استثنایی دارند، دایرهی دوستانشان را هم از بین افراد باهوش، فرهیخته و خلّاق انتخاب میکنند. همیشه استثناهایی هم بر این امر وجود دارد. اما اگر ۸۰٪ از آدمهای زندگیتان آدمهای باهوش و جالبی هستند، احتمال میرود که شما هم جزو دستهی افراد باهوش قرار بگیرید.
هوش فراوان را نمیتوان از ظاهر فرد و یا صرفاً صحبتهایش دریافت، بلکه میتوان آن را در اینکه این افراد چگونه با خود رفتار میکنند جست. افراد باهوش همیشه به دنبال تکامل هستند، به همین دلیل است که هر بار که آنها را ملاقات میکنید متوجه تغییرات و پیشرفتهای کوچکی در آنها میشوید. این ذهنیّت کمالگرا در تمام جنبههای زندگی افراد باهوش خود را نشان میدهد؛ در ظاهرشان که سعی میکنند همیشه در بهترین حالت خود باشند؛ تلاش برای اینکه فنّ بیان خوبی داشته باشند و یا این که ساعتها تمرین میکنند تا در گلف و یا پرتاب دارت بهتر شوند.
همهی ما همهجا افراد خودشیفتهای را میبینیم که مرتب در مورد اینکه چقدر خوب هستند به خودشان و دیگران دروغ میگویند. پس اگر در این بین فردی را ببینیم که انتقادپذیر است و مرتباً خودش را نقد میکند نفس راحتی میکشیم. همین امر که فردی به دنبال فخر فروشی و تحت تأثیر قرار دادن دیگران نیست و پیوسته به دنبال عیبهای خود و اصلاح کردن آنهاست، هوش او را نشان میدهد.
افراد باهوش همیشه از تازهترین خبرها در زمینههای مختلف آگاهاند و همیشه در پی افزایش ذره به ذرهی آن هستند. اخبار داخلی و خارجی را دنبال میکنند و تلاش میکنند یاد بگیرند برای بهبود مسائلی که مستقیماً به زندگیشان مربوط است چه قدمی بردارند. هدف همیشگی این افراد یادگیری چیزهای جدید، جمع کردن اطلاعات و افزایش مهارتهایشان است. آنها هیچوقت بیکار نمینشینند و همیشه راهی برای مشغول بودن خود پیدا میکنند.
یک شاخص خوب برای شناختن فرد باهوش این است که همیشه بهطور همزمان مشغول انجام چند پروژه و فعالیت هستند. زبان فرانسویشان را تقویت میکنند، دستورالعمل تعمیر شیرآب خانه را میخوانند، کلاس رقص میروند، دستورپخت غذاهای جدید یاد میگیرند و یا مشغول گردآوری کتابهای مربوط به معماری قرون وسطی هستند. درحالیکه بسیاری از افراد دوست دارند شغلی داشته باشند، افراد باهوش در پی پر کردن وقت آزادشان با فعالیتهای مفیدی هستند که آنها را در مسیر پیشرفت و یادگیری قرار دهد.
وقتی با فرد باهوشی صحبت میکنید او مدام وسط حرف شما نمیپرد و با سروصدای زیاد سعی نمیکند مکالمه را به تنهایی به دست گیرد. افراد باهوش معمولاً به آرامی گوش میدهند و ممکن است لحظاتی برای فکر کردن به آنچه شما گفتهاید سکوت کنند اما در جای صحیح سؤالی میپرسند که دقیقاً در جای درست پرسیده شده است. به شما مشاورههای مفیدی میدهند یا مسیر مکالمه را به سمتی میبرند که خودتان به نتیجهی مطلوب برسید. اگر دوستانتان از همصحبتی با شما لذت میبرند و به شما گفتهاند که شنوندهی خوبی هستید، شما احتمالاً بهترین و باهوشترین دوست آنها بودهاید.
به دلیل وجود واقعیتی به نام اثر دانینگ-کروگر افرادی که از سطح پایینی از هوش و شایستگی برخوردارند معمولاً در بیان تواناییهای خود مبالغه میکنند، درحالیکه افراد باهوش تواناییهای خود را دست کم میگیرند. دلیل این امر این است که شما هرچقدر باهوش باشید متوجه میشوید فاصلهی شما با کمال چقدر است و هیچگاه از سطح رشد و پیشرفت خود احساس رضایت نمیکنید.
هوش واقعی هیچگاه کاملا از دید دیگران دور نمیماند. اینطور نیست که افراد باهوش مدام در حال معمولی جلوه دادن خود باشند، بلکه آنها فقط هوش خود را به رخ دیگران نمیکشند و با آن خودنمایی نمیکنند. هرچند این ده نشانه بهراحتی چهرهی واقعی آنها را نشان میدهد.
«کار احمقانه، کاری است که احمق میکند.» طنز بزرگ شخصیت فارست گامپ، در عمقِ گفتههای سادهاش نهفته بود. فارست گامپ به نوعی مقابل شخصیت «پیتر سِلرز» در فیلم کلاسیک حضور قرار داشت. در آن فیلم، همه فکر میکردند که آقای شانسِ باغبان (شخصیت اصلی فیلم) فوقالعاده زرنگ است، اما در حقیقت او احمق بود، البته احمقی که میتوانست غیرممکنها را ممکن کند.
در این مقاله درباره ۱۰ ویژگی رفتاری آدمهای زرنگ میخوانید.
اگر نمیدانید، باید بگویم جملهی گامپ به این معنی است: شما همان کاری هستید که انجام میدهید. به عبارتی دیگر، مهم نیست که فکر کنید چقدر زرنگ هستید یا باید باشید، اگر مدام کارهای سادهلوحانه انجام میدهید، پس هنوز سادهلوح هستید.
برای آشنایی با خلاصهای از مقاله میتوانید ویدیو زیر را ببینید.
مطمئنم این حرف به آدمهای اهل نزاکت کلامی که میخواهند هیچ حرفی به هیچ کسی بر نخورد و همیشه میخواهند زهر کلمات را بگیرند، برمیخورد. میخواهید بدانید چرا چنین چیزی میگویم؟ پس گوش کنید: کار احمقانه کاری است که احمق میکند. اگر نتوانید در مورد موضوع مهمی مانند هوش انسانی بحث کنید، آن هم فقط به خاطر اینکه میترسید به مردم بر بخورد، مهم نیست که خودتان فکر میکنید چقدر زرنگ هستید، به نظر من خودتان را به اعماق حماقت کشاندهاید!
آدمهای زرنگ بسیار مهم هستند و من به شما خواهم گفت چرا. چون آدمهای زرنگ، تصمیمهای هوشمندانه میگیرند و این مهمترین عامل در مسیر اتفاقاتی است که برایشان میافتد.
یکی از هوشمندانهترین انتخابهایی که میتوانید انجام دهید این است که به دنبال افراد زرنگ در روابط کاریِ خود بگردید. توجه داشته باشید، منظورم آنهایی نیستند که فکر میکنند باهوش هستند، اما کارهای احمقانه انجام میدهند. منظورم باهوشهای واقعی است. از آنجایی که ما دستگاههای هوشسنج، روی سرمان نداریم، اینها ویژگیهایی هستند که میتوان افراد باهوش را بر اساس آنها تشخیص داد. با بدیهیترین شروع میکنیم:
افراد زرنگ میدانند که اعمالشان، عواقبی در پی دارد. آنها میدانند که در مسیر کسبوکارشان، هر بار فقط یک تصمیم خوب میتوانند بگیرند. به عبارت دیگر، چند تصمیم هوشمندانهی مختصر، شما را به قادر مطلق تبدیل نخواهد کرد. گرفتن تصمیمات خوب به طور مداوم، نیازمند نظم و تمرکز است.
ما از روز اول تا آخرین نفس، هر چیزی را در زندگی با آزمونوخطا یاد میگیریم. همهی ما اشتباهاتی میکنیم، زیرا از طریق اشتباه است که میآموزیم. آدمهای زرنگ از اشتباهاتشان درس میگیرند. اگر با واقعیت روبرو نشوید و خودتان را صادقانه قضاوت نکنید، دفعهی بعدی، عملکرد بهتری هم نخواهید داشت.
یک گفتهی قدیمی هست که میگوید: «آن دسته از شما که فکر میکنید همه چیز را میدانید، آن دسته از ما که واقعا همه چیز را میدانیم، آزار میدهید». عبارت جالبی است، اما اگر به دیدِ جدی به آن نگاه کنید، واقعاً توهینآمیز است! آدمهای زرنگ ، نیازی ندارند که مدام حقیقتِ زرنگ بودنشان را در چشم دیگران فرو کنند. آنها به اندازهی کافی زرنگ هستند که بدانند هنوز خیلی چیزها را نمیدانند.
هیچ آدمی، یک جزیرهی دورافتاده نیست. آدمها شاید زرنگ باشند، اما این گروههای کوچک هستند که کارهای بزرگ میکنند. شاید استیو جابز فقید به طور دیوانهواری زیرمجموعهاش را کنترل میکرد، اما هشت، نُه نفر در گروه رهبریاش داشت که تواناترین افرادی بودند که پیدا میشدند و به آنها آموزش میداد که با گروههای خودشان هم چنین کاری کنند. این یعنی هوشمندانه!
از آنجایی که هوش انسان مزیتی تکاملیافته است، اغلب، افراد زرنگ با محیط پیرامونشان سازگارترند و از این محیط برای دستیابی به نتایج مدنظرشان، خلاقانه استفاده میکنند؛ بالاخره ما حجم عظیمی از نئوکورتکس (neocortex) را بدون دلیل تکامل ندادیم که!
میتوانید به جای خواندن ادامه مقاله ویدیوی زیر را نیز ببینید.
من تا زمانی که زندهام، با این مسئله نمیتوانم کنار بیایم: بسیاری افراد، حتی زمانی که با شواهد غیرقابل انکاری مبنی بر اینکه اشتباه میکنند روبرو میشوند، همچنان روی نظر خود پافشاری میکنند، طوری که انگار زندگیشان به آن وابسته است. بدون تفکر انتقادی، استدلال منطقی، علیت و روشهای علمی، ما همچنان در قرون وسطی، به سر میبردیم.
ما در عصر طلاییِ فَدها (چیزهایی که موقتی همهگیر میشوند) و شبهعلم زندگی میکنیم. صادقانه بگویم هیچ چیز واضحتر از آنچه در فیلم آیندهنگرانهی Idiocracy از مایک جاج (Mike Judge) به درستی تصویر شده، در مورد حماقتی که جامعه را به انحطاط میکشاند، پیدا نمیکنید. اربن دیکشنری این فیلم را اینگونه تعریف میکند: «فیلمی که در اصل کمدی بود، اما تبدیل به مستند شد.» حقیقت دارد!
اشتباه برداشت نکنید، همهی ما در دورهی جوانی، بلندپروازیهایی کردهایم، اما به محض اینکه به آنچه میخواهید میرسید، عاقلانه نیست که با ولخرجی در زندگی، آن را بیهوده به هدر بدهید.
هر قدر هم که لوب پیشانی ما توسعه یافته باشد، هر کسی حداقل یک نقطهی کور حسی دارد که گرفتارش میکند. اغلب اوقات، این نقطهی کور، روی دیگر همان سکهای است که آنها را به فردی زرنگ تبدیل کرده است. مثل یین (yin) و یانگ (yang) که برای هموجودی به یکدیگر نیاز دارند.
به عقیدهی من، وقتی در مورد موفقیت در کسبوکار صحبت میکنیم، هوشمندی لازم است، اما کافی نیست. منظورم افرادی نیست که مردم را سَرکیسه میکنند یا کسانی که از یک ایدهی تجاریِ هوشمندانه، ثروتی به هم میزنند. برای راهاندازی و ادارهی کسبوکاری موفق در مدت طولانی، باید زرنگ باشید. تمام.
در زندگی پرمشغلهی امروز، تلاش برای رسیدن به رویایمان کار دشواری است. با وجود شغل تماموقت و داشتن فرزند، این کار حتی غیرممکن به نظر میرسد.
پس شما چه میکنید و چگونه زندگیتان را پیش میبرید؟ اگر هر روز به طور هدفمند زمانی را به پیشرفت و بهسازی اختصاص ندهید، بیشک زمان زیادی را در این زندگی پرهیایو از دست خواهید داد. پیش از اینکه به خود بیایید، پیر و پژمرده، مبهوتِ این خواهید بود که عمرتان چقدر سریع گذشت! برای این که این بلا سرتان نیاید، شما هم ۸ کاری که افراد موفق قبل از ۸ صبح انجام میدهند، را انجام دهید.
هارولد هیل (Harold Hill) میگوید: «انسان انبوهی از فرداها را ذخیره میکند و در پایان تنها چیزی که برایش میماند دیروزهایی است که از دست رفتهاند.»
زندگی چیزی بیش از گذران عمر است.
هدف این مقاله به چالش کشیدن و تغییر نگرش شما نسبت به زندگی است، اینکه سخت نگیرید و به اصل زندگی بازگردید.
متأسفانه، زندگی بیشتر آدمها با جزئیات حاشیهای و بیاهمیت پر شده است، در نتیجه زمانی برای کارهایی که به زندگی معنی میدهند، نمیماند. این آدمها صرفا دارند عمرشان را سپری می کنند. آیا شما هم فقط مشغول گذراندن زندگی هستید؟
مثل داستان بیلبو بگینز (Bilbo Baggins) زندگی بسیاری از ما مانند این است که مقدار کمی کره را روی تکهی بزرگی نان بمالیم در حالی که بدبختانه حتی نان هم مال ما نیست. اما آدمهای معدودی برای به دست گرفتن زندگیشان زمان صرف میکنند.
یک نسل پیش از ما، باور رایج این بود که ما به خاطر دیگران زندگی میکنیم. بسیاری از جوانترها هم این رویه را ادامه میدهند زیرا این تنها جهانبینی پیشِ روی آنهاست.
اما امروز باور جمعیِ رو به گسترش این است که با تلاش و اراده میتوانید لحظه لحظهی زندگیتان را مطابق میل و خواستهی خودتان سپری کنید.
سرنوشت شما در دستان خود شماست. شما مسئول زندگی خودتان هستید.
تصمیمگیری به عهدهی شما است. شما باید تصمیم بگیرید، و اگر خودتان تصمیم نگیرید، کس دیگری این کار را میکند. مردد بودن، تصمیم بدی است.
با چند فعالیت صبحگاهی هرروزه، زندگی شما به سرعت تغییر میکند. ظاهرا فهرست بلندی است اما حقیقتا ساده است:
خواب، به اندازهی خوردن و نوشیدن مهم است. با این وجود میلیونها نفر در دنیا خواب کافی ندارند و در نتیجه دچار مشکلات آزاردهندهای میشوند.
بر مبنای تحقیقات بنیاد ملی خواب آمریکا، دستکم ۴۰ میلیون آمریکایی از ۷۰ نوع اختلال خواب رنج میبرند. علاوه بر آن، ۶۰ درصد بزرگسالان و ۶۹ درصد کودکان یک بار در هفته یا بیشتر دچار مشکلات خواب میشوند.
همچنین، بیش از ۴۰ درصد بزرگسالان در هر ماه چندین بار در طی روز احساس خوابآلودگی میکنند به طوری که فعالیتهای روزانهشان دچار اختلال میشود و این مشکل در مورد ۲۰ درصد از آنها به چند روز در هفته میرسد.
داشتن خواب کافی و سالم مزایای زیر را به همره دارد:
اگر خواب را در اولویت قرار ندهید، خواندن باقی این متن بیهوده خواهد بود. وقتی فقط ۳ ساعت است که به تخت خواب رفتهاید، چه اهمیتی دارد که ۵ صبح بیدار شوید؟ با این وضعیت، زمان زیادی دوام نمیآورید.
میتوانید از انواع محرکها استفاده کنید اما اثر آن ماندگار نخواهد بود و در درازمدت سلامتیتان به خطر میافتد. هدف ما باید در طولانیمدت مانا و پایدار باشد.
پس از برخاستن از خواب، با مراقبه خود را در سمت و سویی مثبتگرایانه قرار دهید، یعنی در جهت آنچه مایلید گسترش دهید.
مراقبه و نیایش حس شکرگزاری و قدردانی نسبت به داشتهها را تقویت میکند. با قدردانی، طرز فکر شما نامحدود میشود. وقتی نامحدود فکر کنید، دنیا را در دستان خود میبینید و فرصتها و امکانات نامحدودی برای خود متصور میشوید. آدمها مانند آهنربا هستند. وقتی نسبت به داشتههایتان قدردان باشید، خوبیها و امتیازات بیشتری را جذب میکنید. قدردانی مُسری است.
قدردانی که شاید کلید اصلی موفقیت باشد، مادر همهی فضیلتها است. وقتی روزتان را با قدردانی شروع کنید، بدون اینکه منحرف شوید، بهترینها را به سمت خود جذب میکنید.
اگر میخواهید سالم، شاد و توانا باشید، خود را به ورزش کردن عادت دهید. افراد بسیاری برای ورزش کردن به باشگاه میروند. اما من اخیرا متوجه شدم انجام حرکات ورزشی در خانه و در آغاز روز، وضوح ذهنی و انگیزه را به زندگی پمپاژ میکند.
به هر شکل که دوست دارید و با استفاده از هر روشی که ترجیح میدهید، خود را به حرکت درآورید. اگر به جسمتان اهمیت ندهید، دیگر ابعاد زندگیتان تحت تأثیر قرار میگیرد.
به توصیهی دونالد لِیمَن (Donald Layman) استاد تغذیهی دانشگاه اِلینوی (Illinois)، دستکم ۳۰ گرم پروتئین در صبحانهی خود جای دهید. تیم فِریس (Tim Ferris)، نویسندهی کتاب «بدنِ ۴ ساعته» هم در کتابش توصیه کرده است که ۳۰ دقیقه پس از بیدار شدن، ۳۰ گرم پروتئین مصرف کنید. بنا بر گفتهی «تیم»، پدرش با این کار تنها در یک ماه ۱۹ پوند (حدود ۸/۵ کیلوگرم) وزن کم کرد.
غذاهای پروتئیندار شما را برای مدت بیشتری سیر نگه میدارند زیرا هضم آنها زمان بیشتری لازم دارد. پروتئین همچنین میزان قند خون را متعادل نگه میدارد که از بروز دلضعفه هنگام گرسنگی جلوگیری میکند.
پروتئین میل شما را به کربوهیدراتهای سفید کاهش میدهد. این نوع کربوهیدراتها چاقکننده هستند. نان تست، دونات و انواع نانهای شیرین از این دسته غذاها هستند.
«تیم» ۴ توصیه برای جذب پروتئین به میزان کافی دارد:
تونی رابینز هر صبح، روزش را با شیرجه در آب ۱۴ درجهی سانتیگراد شروع میکند. چرا او چنین کاری میکند؟
غوطهور بودن در آب سرد برای جسم و ذهن مفید است. انجام پیوستهی این کار منجر به تقویت بلندمدت سیستم ایمنی، غدد لنفاوی، گردش خون و دستگاه گوارش میشود که نتیجهی آن بهبود کیفیت زندگی است. همچنین غوطهوری در آب سرد کاهش وزن را آسانتر میکند زیرا سوختوساز بدن را افزایش میدهد.
بیشک در آغاز از رفتن زیر دوش آب سرد میترسید. اگر قبلا این کار را امتحان کرده باشید احتمالا خودتان را به یاد میآورید که مردد در کنار دوش ایستادهاید. شاید از خیر آن گذشته و آن را به فردا موکول کرده باشید و سپس آب داغ را باز کردهاید. شاید هم به زیر دوش پریدهاید اما بیدرنگ آب داغ را زیاد کردهاید.
کاری که به من کمک کرد، این بود که به قضیه مثل پریدن در استخر آب سرد نگاه کردم. ورود نرم نرمک به استخر آب یخ مرگ آهسته و دردناک است! شما باید بپرید داخل آب. پس از ۲۰ ثانیه، همه چیز عادی میشود.
داستان دوش آب سرد هم به همین شکل است. وقتی زیر دوش بروید، چند ثانیهای قلبتان تند میزند اما پس از ۲۰ ثانیه اوضاعتان عادی میشود.
این کار اراده، خلاقیت و انگیزهی من را افزایش میدهد. زیر دوش در حالی که قطرات آب پوستم را لمس میکنند، کاهش تنفس و کسب آرامش را تمرین میکنم. بعد از رسیدن به آرامشی دلپذیر، احساس شادی و انگیزشی فوقالعاده میکنم، ایدههای بسیاری به ذهنم هجوم میآورند در حالی که انگیزهی بالایی برای عملی کردن آنها دارم.
آدمهای معمولی به دنبال سرگرمی و افراد موفق به دنبال آموزش و یادگیری هستند. افراد موفق هفتهای دستکم یک کتاب میخوانند. آنها پیوسته در حال یادگیری هستند. من با گوش دادن به کتابهای صوتی در مسیر دانشگاه و در محوطهی آن به راحتی هفتهای یک کتاب را تمام میکنم.
مطالعهی مطالب انگیزهبخش و سازنده به مدت ۱۵ تا ۳۰ دقیقه در هر صبح، تغییرات مثبتی در شما ایجاد میکند. با این کار در وضعیتی قرار میگیرید که بهترین عملکرد را خواهید داشت.
به این ترتیب پس از مدتی شما صدها کتاب خواهید خواند، در زمینههای مختلف اطلاعات کسب میکنید، دنیا را متفاوت میبینید و قادر خواهید بود میان موضوعات گوناگون ارتباط برقرار کنید.
باید اهدافتان را، کوتاهمدت یا بلندمدت، بنویسید. صرف چند دقیقه برای مرور این چشمانداز شما را در مسیر درست قرار میدهد.
با مرور هرروزهی اهداف بلندمدتتان، همیشه به آنها فکر خواهید کرد. اگر هر روز به آنها فکر کنید و روزتان را در جهت رسیدن به آنها سپری کنید، اهدافتان محقق خواهند شد.
دستیابی به اهداف، یک علم است. پیچیدگی یا ابهامی در این باره وجود ندارد. فارغ از اینکه اهدافتان چقدر بزرگ هستند، با پیروی از یک الگوی ساده به آنها میرسید. نکتهی مهم نوشتن و مرور هرروزهی آنها است.
اراده مانند ماهیچهای است که با ورزش کردن خسته میشود. توانایی ما برای گرفتن تصمیمات قاطع در طول زمان کاهش مییابد. هر چه تعداد تصمیماتی که میگیرید بیشتر باشد، کیفیت و قاطعیت شما کمتر میشود زیرا ارادهتان سست شده است.
بنابراین باید کارهای مهم و اساسی را زودتر انجام دهید، در غیر این صورت، آن کارها هیچ وقت به انجام نمیرسند. در پایان روز که خسته هستید هزاران دلیل برای سپردن کار امروز به فردا پیدا میکنید. البته که کارها را فردا انجام میدهید، اما اگر فردا از راه برسد!
پس این شعار را سرلوحهی خود قرار دهید: «دشوارترین را اول انجام بده.» کاری را که باید انجام دهید، انجام بدهید. فردا دوباره این کار را تکرار کنید. اگر هر روز تنها یک گام در جهت اهداف بزرگتان بردارید، خیلی زود متوجه میشوید اهدافتان آنقدرها هم بزرگ نبودهاند.
با انجام این کارها، فارغ از اینکه در باقی روز چه کاری انجام دهید، کارهای مهمتان انجام شدهاند. شما خود را در مسیر موفقیت قرار دادهاید و به رویاهایتان نزدیکتر شدهاید.
چون کارهای مهم را انجام دادهاید با روحیهی بهتری به زندگی ادامه میدهید. بهتر کار میکنید، روابط اجتماعی بهتر، شادی و اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت. همچنین جسورتر و شجاعتر خواهید بود و دید شفافتری خواهید داشت. به این ترتیب است که زندگی شما تغییر خواهد کرد.
گذراندن صبح به این شکل پایدار نخواهد بود اگر با موارد ناخوشایند زندگی روبهرو نشوید. همهی این موارد به پایان میرسند. آنها از بین میروند و هرگز باز نمیگردند. خیلی زود متوجه میشوید در حال انجام کار مورد علاقهتان هستید. رابطههایتان قدرتمند، معنادار، عمیق و لذتبخش میشود. شما به رهایی و برکت میرسید و جهان و کائنات به روشهای دلانگیزی به شما پاسخ میدهند.
اینکه یاد بگیریم دیگران را چگونه متقاعد کنیم، خیلی جاها به کارمان میآید. یک وقت لازم است رئیستان را با زبان متقاعد کنید که روی فلان پروژه سرمایهگذاری کند، گاهی هم پیش میآید که با زبان خوش از یک بچه مهدکودکی بخواهید قبل از خواب مسواک بزند یا کسی که قصد خودکشی دارد را از لب سکوی مترو به عقب فرابخوانید. اگر بدانید چطور این زبان را در کام خود بچرخانید که حرفهایتان متقاعدکننده باشد، خرتان از پل خواهد گذشت. پس بیمعطلی با ما باشید با ۱۵ راز افرادی که متقاعد کردن دیگران را خوب بلدند.
اصولا به کسی میگویند آدم خوش سر و زبان که قادر باشد با چهار کلام حرف زدن آدمهای دیگر را متقاعد کند کاری که او میخواهد را انجام دهند. سلاح مخفی این افراد «فرو کردن خود در دل دیگران» است. با همین زبان ۱۰ سانتیمتریشان کاری میکنند که نه تنها شیفتهی نظراتشان بشوید، بلکه کشته و مردهی خودشان هم بشوید. لابد میپرسید رازشان چیست؟
آدم خوش سر و زبان مخاطب خودش را مثل کف دستش میشناسد و از این شناخت برای صحبت کردن به زبان او استفاده میکند. اگر بداند طرفش خجالتی است با لحنی آرام سر صحبت را باز میکند و اگر بداند مخاطبش پر جنب و جوش و قاطی پاتی است، پرحرارت سخن میراند. موقع گفتگو هر کسی قلق خودش را دارد و به کار گیری ظرافت در این راه باعث خواهد شد حرفهایتان راهی به گوش دیگران پیدا کند.
اگر مردم بدانند شما چه جور آدمی هستید، امکان اینکه حرفی را ازتان قبول کنند و شما بتوانید آنها را متقاعد کنید، خیلی بیشتر است. تحقیقاتی در همین زمینه در دانشگاه استنفورد برگزار شد و از دانشجویان خواسته شد تا در سر کلاس با یکدیگر به توافقاتی برسند. ابتدا، بدون ارائه هیچگونه دستورالعملی، دانشجویان موفق شدند در ۵۵ درصد از مذاکرات به توافق برسند. اما پس از اینکه به دانشجویان گفته شد قبل از هر گونه مذاکره، پیشزمینهای از شخصیت خود را به طرف مقابل ارائه دهید، این میزان به ۹۰ درصد افزایش پیدا کرد.
نکتهی کلیدی در اینجا این است که از گیر افتادن در پس و پیش بحث خودداری کنید. کسی که دارید باهاش صحبت میکنید یک آدمیزاد است، نه یک حریف یا سیبل تیراندازی. فارغ از اینکه محتوای گفتگویتان تا چه حد متقاعدکننده باشد، اگر نتوانید با طرف مقابل یک رابطهی آدمیزادی تشکیل بدهید، حرفتان هیچ اثری در او نخواهد داشت.
آدمهایی که راز متقاعد کردن دیگران و اصول تاثیرگذاری را خوب میدانند، اهل زورتپان کردن نظراتشان در حلق دیگران نیستند، در عوض با آرامش و اعتماد به نفس، پرده از روی ایدههایشان برمیدارند. حرفی که قرار باشد به زور داد و قال به کرسی بنشیند مفت نمیارزد. شیوهی «الان حالیات میکنم حق با کیه» در بهترین حالت باعث جیم شدن طرف مقابل خواهد شد.
آدم خوش سر و زبان در گفتگو زیادهخواه نیست. حواسش هست که برای حفظ جایگاه فتیلهی خود را بالا نکشد، چرا که میداند زیرک بودن در این است که در دراز مدت قلب آدمها را تسخیر کنی، نه اینکه با بحث کردن فتیلهپیچشان کنی. اگر در بحثی بودید که بالا گرفت، سعی کنید اعتماد به نفس خودتان را حفظ کنید اما آرامشتان را از دست ندهید. عجول نباشید و لجاجت را کنار بگذارید. مطمئن باشید که اگر ایدهتان واقعا خوب است، کافی است به دیگران وقت بدهید تا آن را به درستی درک کنند.
طرف دیگر بوم این است که ایدهی خودتان را با ترس و لرز بهصورت سؤالی مطرح کنید یا طوری آن را بیان کنید که انگار مستلزم تأیید دیگران است. اگر آدم خجالتیای هستید سعی کنید ایدههایتان را به شکل خبری و یا «دانستنیهای جالب» بیان کنید تا مخاطبتان را به فکر فرو ببرد. شاخ و برگهای اضافی را هم از حرفهایتان هرس کنید. کجای «به نظر من» یا «امکانش هست که» باعث خواهد شد حرفهای شما ترغیبکنندهتر به نظر برسند؟
اگر میخواهید موقع صحبت کردن ذهن آدمها را درگیر خودتان بکنید، بد نیست از حرکات و حالات بدن و لحن صدای خود آگاه باشید. استفاده کردن از لحن مشتاقانه، باز کردن دستها از یکدیگر، حفظ ارتباط چشمی و متمایل کردن بدن به سمت فردی که دارد صحبت میکند، همگی از مثالهای زبان بدن مثبت به شمار میروند. زبان بدن مثل زیرنویسی برای حرفهای شما عمل میکنند. اگر این زیرنویس با صحبتهایتان هماهنگ باشد، شنونده مجذوب صحبت کردن شما خواهد شد و حرفهایتان راحتتر متقاعدش خواهند کرد. پس یکی از رازهای خوش سر و زبانی این است که «چگونه گفتن از چه چیزی گفتن مهمتر است».
آدم خوش سر و زبان قادر است محتویات داخل ذهنش را خیلی سریع و واضح برای دیگران بیان کند نه اینکه پت پت کند و حرفهای اضافه بزند. اگر به چیزی که بر زبان میآورید به خوبی احاطه داشته باشید، آنگاه توضیح دادن آن به کسی که با آن موضوع آشنا نیست، کار چندان سختی نخواهد بود. یعنی باید چنان به سوژهی مورد بحثتان مسلط باشید که حتی بتوانید آن را به یک بچهی دماغو هم توضیح بدهید.
خود اورجینالشان هستند. اصل بودن و راستگویی از ملزومات خوش سر و زبانی است. جنس قلابی مشتری ندارد. آدمها مجذوب کسانی میشوند که جنس اصل هستند. به جنس اصل است که میتوان اعتماد کرد چه میخواهد آدم باشد چه چرخگوشت. نمیدانم چطور میتوان به کسی اعتماد کرد که واقعا مشخص نباشد چه جور آدمی هست و چه احساساتی دارد.
آدم خوش سر و زبان خودش را میشناسد و به اندازهی کافی هم به خودش اعتماد به نفس دارد که از بیان کردن درونیاتش خجالت نکشد. اگر سعی کنید تمرکزتان را بگذارید روی چیزهایی که شما را به عنوان یک فرد خوشحال میکنند، صد برابر جذابتر و خوش سر و زبانتر از آن زمانی خواهید شد که زور بزنید کس دیگری باشید تا بلکه نگاه مردم را به خود جلب کنید.
یکی از تاکتیکهای قدرتمند خوش سر و زبانی این است که در جایی از بحث و گفتگو نظرات طرف مقابل را تصدیق کنید. به هر حال بیعیب و خطا که نیستید و در جاهایی از بحث ممکن است حق با دیگری باشد. تصدیق کردن نظر طرف مقابل، نشانهی روشنفکری و ارادهی نیکو برای بهتر شدن است. اگر بر خلاف کوالا که به درخت میچسبد، با سماجت به حرفتان نچسبید، در واقع دارید به مخاطبتان میگویید که عمیقا برایش ارزش قائلید. آسمان به زمین نمیآید اگر وسط بحث به جای پارازیت-وِل-دادنهایی نظیر «اوکی، حتما درست میگی!» برگردید و صادقانه بگویید «حق با توئه. منطقی بود حرفت».
حرف زدن مثل پینگپُنگ میماند. خیلی وقتها هم سرویس حریفان در زمین شما میخوابد. هیچ پینگپنگبازی هر روز از خواب بلند نمیشود به امید اینکه تا آخر عمرش بقیه را ۲۱-۰ شکست بدهد. آدم خوش سر و زبان بازندهی بدی نیست که هر وقت حریفش از او امتیاز گرفت راکت را بکوبد روی میز.
یکی از بزرگترین اشتباهات آدمها در حین صحبت کردن این است که به جای خوب گوش کردن به حرف طرف مقابل، حواسشان به این است که هنوز جملهی یارو به انتها نرسیده، عینهو اژدر زیردریایی حرف خودشان را وِل بدهند. گوششان هیچ ایرادی ندارد؛ در واقع تک تک کلمات را خیلی خوب میشنوند، اما صبر نمیکنند تا معنی آنها را هم آنالیز کنند.
راه آسانی که برای مهار اژدر وجود دارد این است که میان حرفهای طرف، راجع به چیزهایی که میگوید از او سؤال بپرسیم. آدمها ناراحت میشوند که بفهمند به حرفهایشان گوش نمیدهیم. این سؤال پرسیدن ما فایدهاش این است که طرف مقابل نه تنها متوجه میشود که گل لگد نمیکند، بلکه ما آنقدر پیگیر هستیم که اگر جایی رد حرفهایش را گم کردیم سعی میکنیم با سؤال کردن دوباره خودمان را به او برسانیم. باورتان نمیشود که طرف مقابل چه احساس خوبی از حرف زدن خود به دست میآورد و این را مرهون شماست. او قطعا دفعهی بعد هم برای صحبت کردن دنبال شما خواهد گشت.
تحقیقات علمی نشان میدهند که آدمها با تصویرسازی زودتر قانع میشوند. آدمهای خوش سر و زبان که روشهای متقاعد کردن دیگران را خوب میدانند، گنجینهی قدرتمندی از تصاویر ذهنی دارند که موقع صحبت کردن به خوبی ازش استفاده میکنند. وقتهایی که موضوعات بیش از حد انتزاعی باشند و نتوان تصویری از آنها ارائه داد، آدم خوش سر و زبان شروع میکند داستانی تعریف کند که به ایدهاش زندگی ببخشد. اگر داستان خوبی تعریف کنید، تصویری از حرفهای شما در ذهن گیرنده ایجاد میشود که به سختی فراموش میشود و به راحتی به یاد آورده میشود.
تحقیقات نشان میدهند که بیشتر مردم در همان ۷ ثانیه اولی که چشمشان به شما میافتد، تصمیمشان را میگیرند که ازتان بدشان بیاید یا خوششان بیاید. از ثانیهی ۸ به بعد تا آخر مکالمه، پیش خودشان سبک سنگین میکنند که آیا تصمیم اولیهشان درست بوده یا نه. خب اینکه خیلی بد است! البته اگر با این قضیه آگاهانه برخورد کنید چه بسا که حسابی به نفعتان تمام شود و اسم خودتان را در دفترچهتلفن طرف به عنوان یک آدم باحال ذخیره کنید. چیزهایی که باید رعایت کنید عبارتند از: زبان بدن مثبت، حالت ایستادن یا نشستن قدرتمند، محکم دست دادن، لبخند خوشگل و باز بودن شانهها در حین صحبت کردن. این روش تضمینی است.
سخنان ضربتی با مقولهی خوش سر و زبانی به هیچ رقم آبشان در یک جوی نمیرود؛ در نتیجه با ملایمت برخورد کنید. تحقیقات نشان دادهاند که وقتی بخواهید به شیوههای اورژانسی آدمها را به موافقت با خود دربیاورید، آدمها ترجیح میدهند روی مواضع خودشان بیشتر پافشاری کنند. آژیر زدن شما باعث میشود که بیفتند جلوی شما و راه را بهتان ببندند. اگر مو لای درز حرفتان نمیرود پس نگران چه هستید؟ آمبولانس را خاموش کنید و اجازه بدهید زمان کار خودش را بکند. معمولا ایدههای خوب مثل ترشیبندری هستند. زمان میبرد تا جا بیفتند.
اسم هر کسی بخش جداییناپذیر هویتش است و موقعی که دیگران آدم را به اسمش صدا میزنند احساس خاصی به آدم دست میدهد. آدمهای خوش سر و زبان حواسشان هست هر دفعه که هر شخصی را در حین راه رفتن هم دیدند او را به اسمش صدا کنند، نه اینکه فقط وقت حال و احوالپرسی باهاش اسمش را به کار ببرند. تحقیقات نشان میدهند به کار بردن اسم برای خطاب کردن اشخاص باعث میشود اعتبارتان پیش آن شخص تأیید شود.
اگر از آن آدمهایی هستید که فقط قیافهها یادشان میماند و موقع به خاطر آوردن اسامی ریپ میزنند، بد نیست کمی تمرین حافظه کنید تا این نقیصه برطرف شود. اگر دفعهی اولی است که با کسی ملاقات میکنید و پس از معرفی اسمش را درست نشنیدید یا همان لحظه فراموشتان شد، خجالت نکشید. ارزشش را دارد که برای بار دوم اسمش را بپرسید.
خوش سر و زبانها جایی نمیخوابند که زیرش آب بدهد. آنها میدانند چطور و کِی سر موضعشان سفت و سخت باقی بمانند و در عین حال چه موقعی و چطور آسان بگیرند. اگر همه چیز را دست خودتان بگیرید که باعث خوشحالی بقیه نمیشود. چیزهای خوب باید دست بچرخد تا همه احساس خوشحالی کنند. آدم خوش سر و زبان این کار را میکند چون میداند که در دراز مدت باعث میشود احترام آدمها را به دست بیاورد؛ هر چه باشد موفق بودن بهتر از «درست بودن» است.
آدمها به طور طبیعی (و البته ناخواسته) زبان بدن آدمی که باهاش صحبت میکنند را آینه میکنند. اگر میخواهید دیگران شما را باور کنند و دوستتان داشته باشند، موقعی که باهاشان صحبت میکنید لبخند بزنید تا آنها هم بیاختیار لطف شما را جبران کرده و لبخندی به شما برگردانند. آدمهای خوش سر و زبان را زیاد در حال لبخند زدن میبینید، چون شور و شوق خاصی برای محقق شدن ایدههایشان در سر دارند و این خوشحالیشان واگیردار است.
زبان بدن یک ارتباط غیرکلامی است که ما به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه از آن استفاده میکنیم. این ارتباط غیرکلامی شامل ارسال و دریافت سیگنالهای بدون کلام میشود. گفته میشود که ارتباطات خوب پایه و اساس رابطههای موفق است، بنابراین توانایی شناخت و استفاده درست از رابطهی غیرکلامی یا همان زبان بدن ابزار قدرتمندی است که به شما این امکان را میدهد که منظور واقعیتان را به فرد مقابل برسانید و تعامل با دیگران را به یک تجربهی آسان و لذتبخش تبدیل کنید. در این نوشته با ۲۳ ترفند زبان بدن آشنا میشوید که شما را دوستداشتنی میکند.
شما در طول روز سیگنالهایی را به مردم ارسال میکنید، بدون اینکه توجهی به آنها داشته باشید. نحوهای که چشمانتان را حرکت میدهید و نحوهای که با کسی دست میدهید نمونههای این سیگنالها هستند. ممکن است با استفاده از زبان بدن، سیگنالهای ناخودآگاهی را ارسال کنید که یا سبب شوند دیگران شما را بیشتر دوست داشته باشند یا حداقل حرف شما را به واسطهی دریافت آن سیگنالها، اجمالا درست فرض کنند. هر زمان که دربارهی این مهارتها صحبت میکنم، همیشه یک یا دو نفر هستند که از «اثر گذاشتن» بر دیگران به وسیلهی زبان بدن (ترفندهای روانی) احساس راحتی نمیکنند.
شاید وقتی واژهی «فریبندگی» را بشنوید، فورا افکار منفی به سراغتان بیاید، اما دست نگه دارید.
فریبندگی به معنی دستکاری در برداشت و حس دیگران، لزوما بد نیست. آنچه بد است، نیتهای بد انسانها است.
نمونهی ۱: فرد موذیِ فریبنده
انسان بد، بد است و انسان بدی که فریبکاری میکند واقعا مشکلساز است. برای نمونه:
نمونهی ۲: فریبندگی دوستانه
فریبندگی میتواند حال و روز هر کسی را در موقعیت خاصی بهتر کند.
همانطور که در این دو نمونه مشاهده کردید، مشکل دختر بدجنس در نمونهی ۱، فریبندگی و دستکاری در موقعیت نبود. مشکل، نیت بد و دروغ او بود.
فرض را بر این میگذارم که شما از این ترفندها با نیتهای خوب استفاده خواهید کرد و لطفا همین کار را بکنید.
ذهن آدمی همواره به دنبال قضاوت کردن است. این ویژگی ما در فرایند تکامل باعث بقای ما شده است. ما در یک چشم به هم زدن قضاوت میکنیم:
به این غریزه توجه کنید، اما بدون شناخت بهتر فرد، هرگز تحت تاثیر آن عمل نکنید. ترفندهای زیر به شما کمک خواهند کرد تا به شیوههایی رفتار کنید که دیگران برداشت خوبی از رفتار شما داشته باشند.
این بخش منحصرا دربارهی زبان بدن نیست، بلکه این نگرشها به طور ناخودآگاه بر زبان بدن شما تأثیر خواهند گذاشت.
این نگرش آنقدر مهم است که باید یک مقالهی کامل را به آن اختصاص داد. شما نمیتوانید ۱۰۰٪ اوقات از این نگرش برخوردار باشید. بهعلاوه، قطعا مواردی هست که مطمئن به نظر نرسیدن به شما مزیت دوستداشتنی بودن را میدهد، اما نگرش عنوان شده روی هم رفته درست است.
دو نکته را باید در این خصوص در نظر بگیرید:
– سعی کنید مسائل ناراحتکننده را برطرف کنید:
– به خودتان احساس امنیت را یاد بدهید:
چرا پیش از آنکه اصلا پلی ساخته باشید، دست به تخریب آن بزنید؟ اصلا منطقی به نظر نمیرسد:
به زودی خواهید فهمید که آیا فرد جدیدی که وارد زندگیتان شده، میخواهد یا میتواند یک دوست خوب باشد یا نه.
در اینجا نیز، با احترام گذاشتن به دیگران یا چیزی به دست میآورید یا اصلا چیزی را از دست نمیدهید. این به آن معنا نیست که تمام روز باید تملّق کسی را بگویید، بلکه به این معنا است که نباید کسی را از سر باز کنید یا کاری کنید که احساس کماهمیت بودن داشته باشند.
غریبهها استحقاق این را دارند که به آنها فرصت اثبات حقانیتشان را بدهید. در دنیای ما هر کس میتواند چیزی باشد که در ظاهر نیست. من انسانهای نفرتانگیزی را دیدهام که در ظاهر، مهربان به نظر میرسیدند و میلیاردرهایی که مثل کودکان هیجانزده رفتار میکردند. به قول یک ضربالمثل قدیمی: «به جلد یک کتاب دقت کنید، اما پیش از قضاوت کردن حتما چند ورق از آن را بخوانید.»
فرد نفرتانگیز یا میلیاردر هیچ کدام از دیگری «بهتر» نیستند. اما بودن در کنار یکی من را ناراحت و بودن در کنار دیگری به من احساس لذت و اشتیاق میدهد.
وقتی با کسی برخورد میکنید، فکر نکنید که «او چه کاری میتواند برای من انجام دهد؟»، بلکه به این بیندیشید که «من چه کاری میتوانم برای او انجام دهم؟» کمک کردن به دیگران بهترین راهی است که آنها را به کمک کردن به خود شما ترغیب میکند و این وضعیتی است که همه در آن برنده خواهند بود.
توجه کنید که نمیگویم نصیحت بیجا کنید تا خودتان را باهوش جلوه دهید. تنها زمانی به مردم کمک کنید که واقعا باور دارید زندگی آنها با آگاهی، کمک یا تماسی که شما به آنها پیشنهاد میکنید، بهتر خواهد شد.
پیشنهاد کمک بدهید، اما اصرار نکنید. مختصر و مفید سخن بگویید و اجازه دهید آنها تصمیم بگیرند که پیشنهاد کمک شما را بپذیرند یا نه.
بدن شما دائما در حال فرستادن سیگنال به افرادی است که با آنها برخورد میکنید. حالت بدن بر قضاوتهای عجولانهی افراد دربارهی شما، همینطور بر تصور شما از خودتان اثر میگذارد. افزون بر این، حالت درست بدن برای کمر شما هم خوب است، پس چه چیز بهتر از این؟
برای یافتن یک حالت بدنی مثبت، موارد زیر را دنبال کنید:
۱. پاهایتان را هنگام ایستادن به عرض لگنتان باز کنید.
۲. قد خود را تا جای ممکن بالا بکشید، تصور کنید از سر در حال کشیده شدن به بالا هستید.
۳. حالا این حس بلند بودن را حفظ کنید، اما شانههایتان را شل کنید.
۴. گردنتان را سفت نگه ندارید و به سرتان طوری زاویه بدهید که برای نگاه کردن در چشمان فردی با قد متوسط مجبور نباشید به بالا یا پایین نگاه کنید.
چند توصیه:
وقتی شروع به صاف نشستن کنید، خواهید دید که جثهی اغلب افراد، با صاف ننشستن کوچک میشود. وقتی با این حالت صاف پشت میز مینشینید، فورا احساس بلند بودن خواهید کرد. پشتتان را صاف، اما تا جای ممکن راحت نگه دارید.
ماهیچههای شکم، کمر و ناحیهی مرکزی بدنتان هرگز نباید هنگام ایستادن یا نشستن شل باشند. به طور کلی ماهیچههای شکم و مرکز بدنتان را تحت کمی فشار قرار دهید. این امر نه تنها بر حالت بدن شما اثر خوبی میگذارد، بلکه با وقار راه رفتن را برای شما آسان میکند.
طرز قرار گرفتن پاها چیزهای زیادی را دربارهی شما فاش میکند. این یک علم دقیق نیست، اما معمولا نزدیک هم بودن پاها حاکی از ناامنی است، در حالیکه فاصله داشتن آنها از هم نشاندهندهی اعتماد به نفس است.
نزدیک بودن و دور بودن بیش از اندازهی پاها از هم، میتواند بازتاب بدی روی شما داشته باشد. سعی کنید پاهایتان به اندازهی عرض لگن یا کمی بیشتر از هم فاصله داشته باشند، نه بیشتر.
لحظهای که وارد یک اتاق میشوید لحظهای است که خودتان را در معرض قضاوت افرادی که در اتاق هستند قرار میدهید. حتما از این فرصت استفاده کنید.
شاید بعضی از افراد، تکنیکهای افراطی مثل خرامیدن را توصیه کنند، اما این توصیه در همهی موقعیتها نتیجه نمیدهد.
صرف نظر از اینکه واقعا خوشحال هستید یا نه، هنگام ورود به یک اتاق لبخند بزنید. طوری لبخند بزنید که انگار واقعا از آنچه میبینید لذت میبرید. در این کار افراط نکنید. با صدای بلند نخندید. لبخندتان به گونهای باشد که انگار پس از چند روز بارانی به بیرون قدم گذاشتهاید و متوجه درخشش زیبای آفتاب شدهاید.
منحصرا با یک شخص خاص سلام و احوالپرسی نکنید. با صدای بلند یا به تکتک افراد سلام نکنید، مگر اینکه این نوع رفتار مورد پسند آنها باشد. در غیر این صورت، هنگام نگاه کردن به افراد حاضر در اتاق، لحظهای بیحرکت بمانید یا به آهستگی قدم بردارید.
به جماعت حاضر در اتاق چنان سریع نگاه نکنید که انگار به اشیاء نگاه کردهاید. در چشم افراد نگاه کنید و اگر کسی چشم در چشم شما دوخت، به او لبخند بزنید. کاری کنید که دیگران احساس کنند یک فرد مثبت وارد اتاق شده است.
این کار نه تنها نشاندهندهی اعتماد به نفس شماست، بلکه حاکی از یک نگرش باز و پذیرا نیز میباشد.
انسانها به طور ذاتی افرادی را که دوستان زیاد دارند، دوست داشته یا به آنها احترام میگذارند. وقتی پا به اتاقی میگذارید و روال عادی «سلام و احوالپرسی» را انجام میدهید، به دنبال آن برای دوستانتان دست تکان دهید و مثلا بگویید: «الان میام پیشت!»
مسئله این است که نباید برای دست تکان دادن برای دوستان فرضی، استرس داشته باشید. من در مناسبتهای بزرگ همیشه این کار را میکنم. یادتان باشد که آدم پشت سرش را نمیبیند. اگر برای فردی که وجود خارجی ندارد و فرضا پشت سر فرد روبهروی شما است دست تکان دهید، فرد روبهرو نمیداند که شما در اصل برای هوا دست تکان دادهاید.
این کار نتایج جالبی دارد:
نکته اینجاست که با ترس دست تکان ندهید. این کار را با اطمینان کامل انجام دهید. جوری دست تکان دهید که انگار بهترین دوستتان آن طرف اتاق است و شما تلاش میکنید به او بگویید فورا خود را به او میرسانید.
مردها به ویژه به نحوهی دست دادن حساس هستند. دست دادن ضعیف یا مثل «ماهی مرده» فورا درجهی دوستداشتنی بودن شما را پایین میآورد.
نگاه کردن به اطراف، ناخودآگاه بار منفی به همراه میآورد:
به اندازهای به چشمان فرد مقابل نگاه کنید که رنگ چشمان او را بخاطر بسپارید. زل نزنید و فقط لحظهای به چشمان او بنگرید.
هنگام نگاه کردن به چشمان فردی که با او دست میدهید طوری لبخند بزنید که گویی چیزی در چشمان او میبینید که شما را خوشحال میکند.
با صدای بلند نخندید و فقط لبخند بزنید.
اینکه موقعیت و موضع بدن خود را چگونه و کجا تعیین کنید در چگونگی برداشت دیگران از شما اثر میگذارد. موضعگیری بدنی به همراه حالت بدن ابزارهای قدرتمندی هستند.
وقتی با فردی صحبت میکنید، حالت بدنتان را طوری نشان دهید که به روی آن فرد باز و پذیرا باشد. به عبارت دیگر، موقعیت بدنتان ترجیحا «در معرض» باشد، برای نمونه قفسه سینهتان را با دستهایتان نپوشانید و قوز نکنید. با رعایت این نکات اعتماد و راحتی خود را به فرد مقابل نشان میدهید.
این یک تغییر نامحسوس است، اما اطمینان از اینکه بدن شما به همصحبت شما «اشاره میکند»، مهم است. اگر زاویه بدنتان دور از فرد مقابل باشد، حاکی از ترس، عدمامنیت و بدگمانی است.
تکیه دادن به یک شئ (برای نمونه دیوار) حاکی از بیاعتنایی و احتمالا احساس ناامنی است. هر زمان که امکانش را دارید با یک حالت بدن خوب بایستید. با استفاده از نکات بخش حالت بدن سعی کنید یک «حالت بدن خنثی» و البته راحت را به خود بگیرید.
اگر بنا به هر دلیلی مجبور به تکیه دادن به چیزی میشوید، حالت بدن خوبتان را حفظ کنید. قوز نکنید.
صورت شما ناحیهای با سیگنالهای بسیار است. در حقیقت، در زمینهی حرکات ریز صورت که افراد به طور ناخودآگاه از خود بروز میدهند، تحقیقات بسیاری انجام شده است. انسانها بدون اینکه بدانند اطلاعات زیادی را از این طریق منتقل میکنند. شما میتوانید با استفاده از صورتتان، اطلاعات زیادی دربارهی خودتان به مردم بدهید.
تا به حال از «سندروم صورت خونسرد» چیزی شنیدهاید؟ برخی افراد ادعا میکنند که صورت خونسردشان ناراحت یا عصبانی به نظر میرسد و این حالت سبب میشود دیگران آنها را به عنوان یک خطر اجتماعی تلقی کنند. شما طبیعتا تمایل نخواهید داشت با فردی که این نوع حالت صورت را دارد، صحبت کنید. گرچه، این حالت اصلا تهدیدی برای دیگران نیست، مگر برای روابط اجتماعی خود فرد.
حتما سعی کنید صورت عادی شما (برای نمونه وقتی با لپتاپ کار میکنید) اگر هم شاد نیست، لااقل راحت به نظر برسد. یک ترفند آسان این است که حالتی به خودتان بگیرید که انگار چیز سرگرمکنندهای را یافتهاید.
مردم عادت دارند اگر با کسی چشم در چشم شدند، چشم از آن فرد برداشته و به جای دیگری نگاه کنند. سعی کنید این کار را نکنید. تماس چشمی را حفظ کنید و لبخند بزنید. مردم اغلب خودشان نگاهشان را بر میگردانند، گرچه برخی هم چشم از شما بر نخواهند داشت.
تماس چشمی فوائد متعددی دارد:
لطفا توجه کنید که وقتی به تماس چشمی فردی با تماس چشمی خودتان پاسخ میگویید، حتما لبخند بزنید. نگاه بیتفاوت میتواند بسیار ناخوشایند باشد.
یک ترفند آسان برای لبخند زدن وجود دارد: تصور کنید در حال تماشای چیزی هستید که واقعا دوست دارید.
لبخند زدن به معنی حرکت دادن اجزای صورت به یک شیوهی خاص نیست، بلکه به معنی حس کردن شادی و اجازهی ابراز آن توسط صورت است.
در اینجا به برخی نکات خواهیم پرداخت که انجام دادن آنها مستلزم به کارگیری اطلاعات محاورهای و ارتباطی شما است.
یک تکنیک قدرتمند که بسیار درباره آن تحقیق شده، قرینه کردن است، گویی شما آینه فرد مقابل هستید و کارهای او را تقلید میکنید. مردم هنگامی در کنار شما احساس راحتی بیشتری میکنند و شما را بیشتر دوست خواهند داشت که شبیه آنها رفتار کنید. برای نمونه:
نکته اینجا است که نباید لو بروید. لحظهای که فرد مورد نظر متوجه رفتار تقلیدآمیز شما شود، این تکنیک قدرت خود را از دست میدهد.
همانند مورد بالا، در اینجا هم نباید لو بروید. گاهی، نکات ظریف اثرات بزرگی به جا میگذارند:
بار دیگر تکرار میکنم که لو نروید و مصنوعی رفتار نکنید. از این تکنیک باید مرتبا و بدون جلب توجه استفاده کنید.
گاهی پشت سر هم خمیازه میکشید، اما خبری از روی هم رفتن پلکها نیست. همه میخواهند خواب با کیفیت داشته باشند اما بسیاری از ما، غَلت زدن در رختخواب و ساعتها پهلو به پهلو شدن را تجربه میکنیم تا سرانجام به خواب برویم. با این حال همه سزاوار خوابی خوش هستند. در این مقاله میتوانید با ۱۰ ترفند ساده برای اینکه در کمتر از ۳۰ ثانیه خواب تان ببرد، آشنا شوید.
یکی از بهترین و معروفترین ترفندهای خوابیدن، خاموش کردن چراغهای اضافه، رفتن زیر پتو و خواندن کتاب قطور است. نیاز نیست کتابی روشنفکرانه انتخاب کنید، بلکه گاهی کتابی خستهکننده یا کسالتبار ممکن است به خوبی شما را به عالم خواب ببرد. خواندن، شما را وادار میکند تا از لوازم الکترونیکیتان و وسایلی که ذهن شما از نظر دیداری تحریک میکنند، جدا شوید و در نتیجه راحتتر بخوابید. بنابراین دفعهی بعد که در خوابیدن مشکل داشتید، یکی از کتابهای کتابخانهتان را بردارید. شاید این کار بهترین راه حل برای خوابیدن باشد.
تعیین زمان خاصی برای رفتن به رختخواب، شما را وادار میسازد که هر شب در آن ساعت بخوابید و این کار به دلیل اینکه سریعتر به رختخواب میروید، بسیار مفید خواهد بود. عمل به این نکته، نه تنها از نظر فیزیکی، بلکه از نظر روانی هم به شما کمک میکند. تنظیم ساعت برای خواب، به ذهنتان یادآوری میکند تا تشخیص دهد که این زمان برای شما به معنای دست از کار کشیدن و آرامش یافتن است. همچنین این کار باعث تنظیم سطوح سروتونین و ملاتونین مغزتان خواهد شد و ساعت بدنتان را متعادل میسازد. به طور خلاصه، این کار فواید بسیاری دارد و برای اینکه سریعتر به خواب بروید، قطعا ضروری است.
همه میدانیم و حتی باور داریم که، رژیم غذاییِ سالم مزایای بسیاری دارد، اما واقعا به آن عمل نمیکنیم. با این حال بدانید برای داشتن خوابی بهتر، ارزش دارد که رژیم غذاییتان را تنظیم کنید. تحقیقات نشان داده است که افزایش مصرف میوه و سبزیجات، باعث افزایش کیفیت خواب شده و مدت زمان به خواب رفتن را، به طور چشمگیری کاهش میدهد، زیرا باعث بالا رفتن سطح منیزیم، پتاسیم و سایر مواد معدنی مورد نیاز بدنتان میشود. حتی اضافه کردن مقدار بیشتری گوشت بوقلمون که سرشار از تریپتوفان است، باعث القای حس خواب آلودگی در شما شده و فاصلهی زمان بیداری تا خوابیدن را کمتر میکند.
راه حل دیگر برای سریعتر خوابیدن، تا حد امکان خنک نگهداشتن دمای اتاق است، اما باید مراقب بود خیلی سرد نشود. سالها مطالعات علمی نشان دادهاند که در زمان تلاش برای خوابیدن، دمای بدنتان بسیار با اهمیت است؛ چنانکه در هنگام خواب دمای بدن به طور طبیعی کاهش مییابد. بنابراین خنک بودن اتاق خواب مهم است. همانطور که پس از یک حمام داغ به خاطر کاهش دمای بدنتان احساس خوابآلودگی میکنید، بهترین کار در زمان خواب، باز کردن پنجره یا روشن کردن پنکه برای خنک نگه داشتن هواست.
اگر علاقهمند به انجام کاری تا حدی غیرمتعارف هستید، تحقیقات پیشنهاد میدهند که انجام یوگا میتواند بدنتان را آرام ساخته و کمک کند تا در زمانی کوتاهتر به خواب بروید. یوگا به عنوان ترفندی برای خوابیدن، مدت طولانی است که مشتریان زیادی پیدا کرده و ارزش امتحان کردن را دارد. مجموعه حرکاتی خاص مثل «سلام بر ماه» که به آرامی و با ملایمت انجام میشوند، باعث افزایش احساس آرامش و خروج دردهایی از بدنتان خواهد شد که احتمالا پیش از این در طول شب باعث بیخوابیتان میشدند. یوگا به خاطر فوایدی که برای سلامتی دارد، توجه بسیاری از افراد را به خود جلب کرده است، پس اگر شبی بیخواب شُدید کافی است دست خود را برای انجام یکی از حرکات یوگا بالا ببرید و بلافاصله آرام شده و به خواب بروید.
انقلاب تمرکز ذهن در حال درنوردیدن همهی شهرها و فرهنگهاست و به عنوان راهکاری مفید برای هر کسی که نیاز به کمک دارد، معرفی میشود و البته دلیلی خوب هم برای آن وجود دارد. در واقع همیشه از تمرکز ذهن به عنوان نوعی درمان برای هر بیماری فیزیکی یا روانی یاد میشود که در اینجا بیماری مدنظر ما، مشکل در خوابیدن است. تمرکز ذهن به شما کمک میکند تا ذهن مضطربتان را آرام کرده و با تمرکز بر تنفس آهسته و منظمتان بتوانید بهتر بخوابید. در واقع «تنفس اوجایی (ujjayi)» یا «تنفس صدای اقیانوس» از بهترین تکنیکها برای آرام شدن و به خواب رفتن است. (در هر دو نوع تنفس، عمل دم و بازدم به چند مرحله تقسیم شده و برای هر مرحله تکنیک مشخصی پیاده میشود)
گاهی داستانهای قدیمیِ مادربزرگها، نشانههایی از منطق و واقعیت در خود دارند. مثلا این گفتهی قدیمی که نوشیدن شیر گرم به خوابیدن کمک میکند، نه تنها درست است بلکه ترفندی مفید برای کسانی است که میخواهند زودتر به خواب بروند. البته به دلیل بحثهای پیرامون اثرگذاری تریپتوفان در خوابیدن، در حال حاضر تردیدهایی وجود دارد که شیر گرم یا نوشیدنیهایی با پایهی شیر، باعث خواب آلودگی میشوند؛ با این حال روانشناسان اثر ناخودآگاه نوشیدن شیر گرم را در نظر میگیرند، که به تجربهی نوزادی و زمان نوشیدن شیر مادر و آرامش همراه با آن مربوط است. بنابراین به جای استفاده از چشمبند خواب، یک لیوان شیر گرم بنوشید تا در موقع بیدار شدن اول صبح، احساس بهتری داشته باشید.
یکی از بهترین ترفندهای خوابیدن، قطع اعتیادآورترین مادهی شیمیایی رایج است: درست حدس زدید، کافئین! بله، همهی ما در روز مقداری کافئین را چه با چای و قهوه و چه با شکلات مصرف میکنیم. با این حال اگر میخواهید مطمئن شوید که در سریعترین زمان ممکن به خواب میروید، مصرف کافئین را از زمانی مشخص در روزتان قطع کنید. مطالعات نشان میدهد قطع کافئین قبل از ساعت ۳ بعد از ظهر هم کیفیت خواب را افزایش میدهد و هم زمان به خواب رفتن را سریعتر میکند. پس برای اینکه مقداری پیشرفت در بهبود روند خوابیدنتان ببینید، قهوه یا چای عصرانه را از برنامهتان حذف کنید.
یکی از مهمترین ترفندهای خواب برای افراد امروزی و مدرن، دور کردن لوازم الکترونیکی از اتاق خواب و کنار گذاشتنشان است. مطالعات بیشماری نشان دادهاند که نور آبی لوازم الکترونیک، توانایی مغزتان برای آغاز آرام شدن جهت خوابی با کیفیت بهتر را مختل کرده و حتی قبل از خواب، آرامش را از شما میگیرد. در عوض، سعی نمایید تا لپتاپ، موبایل یا تبلت خود را یک ساعت پیش از خواب، خاموش کنید تا ذهنتان به خوبی آرام گیرد و در نتیجه به کیفیت خوابی که سزاوار آن هستید، برسید.
اگر به دنبال ترفندی راحت و مفید برای خوابیدن هستید، بهتر است برای خرید پردههای ضخیم هزینه کنید. وقتی انواع نور از لامپ حیاط همسایه و چراغهای خیابان تا نور ماشینی که ساعت ۱ نصف شب از کوچه رد میشود، بر اتاق شما تأثیر میگذارد، خوابیدن سختتر و سختتر خواهد شد. پردههای ضخیم نه تنها مانع رسیدن نور میشوند، بلکه کمک میکنند تا برای زمانی طولانی بخوابید و هیچ اختلالی در خوابتان ایجاد نشود.
جلوگیری از هک وای فای
در زندگی های امروزی کمتر کسی پیدا می شود که از اینترنت استفاده نکند در حالی که روز به روز به تعداد افرادی که از این فناوری استفاده می کنند افزوده می شود. حتما شما هم در خانه خود برای اتصال به اینترنت از وای فای استفاده می کنید و همیشه دلشوره این را دارید که وای فای شما هک نشود، و یا اینکه دوستانتان از شما رمز وای فای شما را بخواهد و شما هم برای اینکه دوستانتان ناراحت نشود رمز وای فای خود را در اختیارشان قرار می دهید.
ترفندی را برای شما آماده کردایم که پسورد وای فای خود را به هر یک از دوستانتان که مایل هستید بدهید بدون اینکه نگران باشید که حجم اینترنت شما را تمام کند. در این آموزش قصد این را داریم که به شما آموزش دهیم فقط خود شما بتوانید از وای فای استفاده کنید و دسترسی به وای فای خود را محدود کنید و فقط افرادی خاص بتوانند از اینترنت شما استفاده کنند.
در این آموزش حتی کسانی که وای فای شما را هک می کنند نمی توانند از اینترنت شما استفاده کنند. پس بهتر است مرحله به مرحله همراه ما باشید و امنیت وای فای خود را چند صد برابر کنید.
مرحله۱:
ابتدا مرورگر خود را اجرا و وارد مدیریت دستگاه مودم خود شود.
مرحله۲:
پس از ورود به بخش تنظیمات روتر سربرگ status را انتخاب نماید و در لیست wireless بر روی گزینه refresh کلیک کنید تا تمامی دستگاه های که به دستگاه مودم شما متصل هستند نمایان شود. (تلفن همراه، لب تاپ و سایر دستگاه ها) پس مشاهدMAC ای پی دستگاه های خود آنها را کپی کنید.
مدیریت دستگاه مودم
مرحله۳:
هنگامی که مک آی پی تلفن همراه و لپ تاپ خود را کپی کردید از منو تنظیمات روتر، سربرگ interface setup را انتخاب کنید و به منوی wireless بروید.
آموزش جلوگیری از هک وای فای
مرحله۴:
در منوی wireless به دنبال بخش wireless MACAddress filter بگردید و تیک گزینه deactivated را بزنید.
افزایش امنیت وای فای
مرحله۵:
در این بخش شما می توانید ۸ دستگاه برای استفاده از وای فای مجاز کنید و پس از وارد کردن MAC ای پی های مورد نظر تیک گزینه Active را زده و در آخر تنظیمات انجام شده را SAVE کنید تا تمامی عملیات اعمال شود.
مدیریت دستگاه مودم نرم افزار هک وای فای مودم , آموزش کامپیوتر , wireless , هک وای فای با گوشی , جلوگیری از هک وای فای , وای فای , ترفندهای اینترنتی , رمز وای فای , wifi , مدیریت دستگاه مودم , نرم افزار هک وای فای , مودم , آموزش جلوگیری از هک وای فای و بالا بردن امنیت مودم , آموزش هک وای فای , هک وای فای , آموزش جلوگیری از هک وای فای , ترفند های کامپیوتر , آموزش بالا بردن امنیت مودم , بالابردن امنیت مودم , افزایش امنیت مودم وای وای , اموزش افزایش امنیت مودم , جلوگیری از هک مودم , هک مودم , آموزش , آموزش رایگان , آموزش رایگان هک مودم , آموزش رایگان هک وای فای , برنامه هک وای فای , دانلود برنامه هک وای فای , برنامه هک وای فای رایگان , برنامه هک موردم رایگان , جلوگیری از هک وای فای مودم , آموزش تنظیمات فوق امنیتی مودم وای فای TP-LINK , دانلود برنامه هک وای فای اندروید Hack Wifi Password , نرم افزار هک وای فای موبایل به همراه آموزش هک پسورد وای فای دانلود برنامه اندروید هک wifi. , دانلود برنامه هک وای فای اندروید , رمز وای فای … , دانلود رایگان جدیدترین و آخرین ورژن WiFi Premium , جلوگیری از هک وای فای و بالا بردن امنیت آنها , هک وای فای تنها با یک کلیک , دیگر نگران هک وای فای خود نباشید , Dumpper نرم افزار هک وای فای دامپر + نسخه اندروید , هک وای فای واقعی , هک وای فای با روت , دانلود برنامه هک پسورد وای فای , دانلود برنامه هک وای فای برای اندروید , هک وای فای با کامپیوتر , آموزش های جلوگیری از هک وای فای و مودم , وای فای،هک وای فای،هک،امنیت وای فای،wifi،anti hack،hack wifi , هک , امنیت وای فای , anti hack , hack wifi , برنامه جلوگیری از هک وای فای
تمامی حقوق مطالب برای سایت تفریحی و سرگرمی رنگریز محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.